ملك سليمان تصوير كامل فتنه
*فيلم ملك سليمان، نخستين اثر سينماي استراتژيك در ايران ناميده شده است. اين ويژگي در چيست؟
- ابتدا اين كه سينماي مُلك سليمان از ملك و حكومت سليمان بر مبناي آنچه قرآن فرموده است ياد ميكند و ايجاد ملك و حكومت از سوي يك نبي، كه نافي سكيولاريسم و لائيسيسم است، گزارهي نخست محسوب ميشود.نكته دوم اينكه جامعهسازي در سه لايه دولتسازي، ملتسازي و نظامسازي، انگارهاي استراتژيك به شمار ميرود كه در سينماي ملك سليمان مستتر است.
نكته سوم، مقوله حكومت و ملك پيامبري است كه يهود به بهانه تجديد بناي حكومت او در قالب احياء هيكل سليمان در بيتالمقدس، سعي در تصرف و يهوديسازي اين شهر مقدس دارد.
هنر سازندگان فيلم ملك سليمان اين است كه سليمان را به تعبير قرآن، يك پيامبر مسلمان مينمايانند كه ملك او هيچ شباهتي به دولت جعلي يهود ندارد، دولتي كه در باستانگرايي خود سعي در بازگشت به عصر سليمان نبي(ع) و كورش و خشايار دارد. در واقع صهيونيسم امكان مصادره فيلم ملك سليمان را نخواهد داشت.
در فيلم ملك سليمان، سمبلها و نشانههاي صهيونيسم و فراماسونري و ... وجود ندارد و از اين حيث پيرايش شده است.
نكته چهارم تصوير كامل فتنه است. فتنه شياطين در اغواي انسانها از يك سو، و زراندوزي و اقتصاد رباگراي ارباب دين يهود در عصر سليمان، از سوي ديگر، تصوير كاملي از جهان امروز است كه اقتصاد رباگراي مدرن كه بانكمحور است، همراه با قدرت اغواگر سينماي ليبرال هاليوود، فتنه گستردهاي را براي بسط پاگانيسم فرهنگي اقتصادي رقم ميزنند.
نكته پنجم، گزاره تمثيل ملك سليمان و ملك مهدي(عج) است. به باور سازندگان فيلم ملك سليمان، حكومت سليمان نبي(ع)، ماكت كوچكي از حكومت و ملك جهاني مهدي(عج) است. از اين حيث اين اثر، بدون غلتيدن در وادي افسانهپردازي، صرفاً با نمايش زندگي يك نبي، الگوي حكومتيِ يك انسان صالح را براي آينده به تصوير ميكشد.
البته ابعاد سينماي استراتژيك ملك سليمان بسيار فراتر از اين نكات است.
* سواي از اين كه ملك سليمان را يك اثر سينماي استراتژيك خواندهاند، آن را از حيث سينماي ديني واجد اهميت و داراي مكتب شمردهاند. آيا سينماي ديني طيفشناسي دارد؟
- بله! دو دسته سينماي ديني را ميتوان طيفشناسي كرد. دسته نخست، طيف سينماي ديني مقيد به متن، كه همان ماجراها و قصههاي موجود در قرآن است. در اين طيف، سينماگر مجبور و ملزم است كه مطابق با متن، به روايت ماجرا بپردازد، مانند داستان انبياء.اما دسته دوم، طيف سينماي ديني مصداقي است، كه ماجرا و قصه در قرآن ندارد، اما موضوع آن را ميتوان از متن قرآن اخذ كرد و براي آن داستان و ماجرا خلق كرد، مانند مصداق «فاستقم كما امرت» كه توصيه به استقامت در كارهاست. اگر با اين مبنا، مصداقي تعريف و ماجراي آن پرداخته شود، در اينجا سينماي ديني مصداقي موضوعيت مييابد. فيلم ملك سليمان، از دسته نخست است، يعني در طيف سينماي ديني مقيد به متن و نص كلامالله مجيد در ماجراي سليمان نبي(ع) است.
*فيلم «دموكراسي تو روز روشن» در طيفشناسي سينماي ديني نميگنجد؟
- نه! فيلم دموكراسي، جعل انگارههاي ديني تو روز روشن است. فرشتگان مرگ در اين فيلم، شبيه شخصيتهاي سينماي پستمدرن «ماتريكس» هستند. در واقع شخصيت ملك الموت در فيلم دموكراسي، متأثر از نگاه سريالهاي شيطانگراي آمريكايي به فرشتگان، ترسيم شده است. انگاره جعل شده دوم، مقوله برزخ است. مقدمات مرگ و سپس برزخ، و محاسبه نخستين، كاملاً با قواعد انجيلي- توراتي تصوير شده است و هيچ ارتباطي به اسلام ندارد. سينماي برزخي اسلامي، فيلم خداحافظ رفيق است و سينماي برزخي دموكراسي، سينماي برزخي خاص مكتب عهد عتيق و جديد، و به ويژه آن چيزي است كه به اسرائيليات مشهور است. در واقع تحريف روند موت و محاسبه و برزخ در فيلم دموكراسي، به عمق تحريف كتب عهد عتيق و جديد است.*ميگويند فيلم «ملك سليمان» فيلمنامه ندارد، نظر شما چيست؟
- قلب آنچه فيلمنامه ناميده ميشود، خط تعليقهاي آن است. در دوره 2500 سال گذشته از عصر هنر نمايش در يونان باستان تاكنون، براي غليظ كردن تعليق، در حوزههاي درام، تراژدي و ... برخي تكنيكها ساخته و پرداخته شدهاند كه حكم مواد افزودني در غذاهاي فانتزي را دارند. شيريني آدامس در نفس و ماهيت آدامس، گزارهاي اساسي نيست و الا افراد به جاي آدامس، از شيريني استفاده ميكردند. اين كه مثلاً آدامس، ضمناً اگر شيرين هم باشد بهتر است، يا فرضاً طعم نعنا بدهد بهتر است، اين نكتهاي جنبي است. اگر نويسنده و كارگرداني، اين چاشنيها و تكنيكهاي پهن نمودن خط تعليق را شناخت و به آن عمل كرد، تصور ميشود كه اثر او فيلمنامه دارد. اما يك سينماگر تا چه حد مجاز است با ذائقه مخاطب بازي كند و با شيرينيهاي كاذب، اصل ماجرا را بپوشاند؟! يكي از تكنيكهاي تعليق در سريالها و سينماي امروز جهان، روابط عاطفي مثلثي شخصيتهاست. اما آنجا كه قصهگويي در قرآن، «احسن» خوانده شده است، به ويژه در ماجراي يوسف(ع)، يك رابطه عاطفي مثلثي مانند رابطه عزيز مصر و زليخا، با گرايش زليخا به يوسف، به گونهاي بيان ميشود كه هيچ حس شهوتي به خواننده آن آيات دست نميدهد. اغلب مفسرين قرآن بر اين نكته تأكيد دارند. چگونه ميتوان يك ماجراي عاطفي مثلثي را بيان كرد اما حس شهوت را برنيانگيخت؟! فرضاً اگر شما «قطام» را از سريال امام علي(ع) بگيريد، وضعيت تعليق آن چگونه ميشود؟ يا «ناريه» و «جاريه» را از «مختارنامه»؟! هنرمند بايد بدون افزودنيهاي مجاز يا غيرمجاز، بتواند فراورده هنري خود را به عنوان يك غذاي سالم روحي به مخاطب خود عرضه كند.تيم ملك سليمان، به ويژه شهريار، مجتبي و ساير اعضاي گروه نه تنها ناآشنا با آن چاشنيها و تكنيكها نيستند، بلكه آگاهانه تلاش كردهاند كه سينماي ملك سليمان را در شرايطي كه از تكنولوژي روز سينمايي بهرهمند ميسازند، از ابعاد دراماتيك و حتي تراژيك كاذب بپيرايند. خط تعليق در يك اثر مستند، كاملاً باريك و در يك اثر داستاني ميتواند در اعلا درجه خود، پهن باشد. مهم اين است كه در يك متن مقيد، مانند زندگي انبياء و ائمه(ع) هنرمندان ما به قيمت تحريف اصل ماجرا، دست به بسترسازي براي تعليق در اثر خود نزنند. شما ميتوانيد يك فيلم سينمايي براي واقعهي كربلا بسازيد و در بعد تراژيك آن، امام حسين(ع) را نماد آپولون، و شمر را نماد ديونيزوس بگيريد، و از ماحصل آن در تلقي ارسطويي از هنر، به كاتارسيز (اصل تصفيه) برسيد و مخاطب شما با ديدن اين نمايش تراژيك، به تصفيه برسد. اما اگر فقط به اين تكنيكها پايبند بوديد، يقيناً اصل ماجراي كربلا و روح ديني قيام امام حسين(ع)، در پاي ابعاد تراژيك هنر هِلِني، ذبح ميشود. بله ميپذيرم كه ذائقه مخاطب، امروز به شيريني آدامس انترتينمنت در سينما عادت كرده است، اما فيلم ملك سليمان آغازي است بر دستيابي به مكتب سينماي فطري كه در آن به جاي سخن گفتن به زبان غريزه، ميتوان با گوش و چشم فطرت انسانها در جهان هماهنگ شد و فطري سخن گفت، همانگونه كه قرآن عظيم سخن گفته است. البته اميدوارم كه در قسمت دوم ملك سليمان، كه بلقيس وارد عرصه ميشود، شهريار بحراني به ورطه نامناسبات رايج نغلتد.
* حالا پرسش نخست خود را يك بار ديگر تكرار ميكنم، جايگاه فيلم ملك سليمان(ع) را در سينماي ايران چگونه ارزيابي ميكنيد؟
- فيلم ملك سليمان يك آغاز است نه يك پايان. اين فيلم، در ادامه فيلم مريم مقدس، براي «بحراني» و «فرآورده» يك تجربه ديگر بود كه بايد استمرار پيدا كند. مكتب سينماي ديني كه بتواند وحي را در زبان فطرت به حس تبديل كند، آرام آرام در حال شكلگيري است. سينماي ملك سليمان، يك قدم سينماي ايران را به سينماي «تراز» جهاني نزديك كرد.سينماي ملك سليمان از يك نظر ديگر نيز آغاز راه است و آن جرأت حركت سينماي ايران به سمت پروژههاي عظيم سينمايي است. هزينههاي مادي و تحقيقاتي فيلم ملك سليمان بايد كف هزينههاي پروژههاي سينمايي كشور باشد و از اين حيث دست سينماگران باز باشد. تصور ميكنم امروز صنعت سينماي ايران معيارهاي كف را براي خود تعريف كرده است، معيار كف مخاطب، در سينماي اخراجيهاي يك، و معيار كف سطح تكنيكي و فني و هزينه، در سينماي ملك سليمان. بايد تلاش كرد تا سينماي ايران از اين دو كف به سمت سقف خود، خيزهاي اصلي را بردارد. انشاءالله
0 Comments نـظــر:
Post a Comment