ملک سلیمان، تجربه اي كه بايد داشت

Oct 13, 2010

اول. این‌که یک فیلم در سینمای ایران که از بسیاری از استانداردهای تولید و پخش فیلم محروم است دست به تجربه‌ی بی‌نظیری در زمینه‌ی استفاده از ابزار تکنولوژیک و متخصصان بین‌المللی زده، اتفاق فرخنده‌ای است. استفاده از ویژوال افکت طبق استانداردهای بین‌المللی و اجرای تروکاژها با سیستم DI منجر به خلق صحنه‌هایی در «ملک سلیمان» شده، که تماشاگر ایرانی را در جا میخکوب می‌کند. سکانس حمله‌ی اجنه و شیاطین به شهر ساحلی زبولون و نبرد یاران سلیمان با آن‌ها در ساحل اجرایی خیره‌کننده دارد؛ هم صورت ظاهری شیاطین که اول به شکل گلوله‌های نورانی رقصان روی هوا و بعد در هیبت دودهای هیولاوار به جان مردم می‌افتند، هم اجرای دقیق افکت‌های صوتی توسط كينسون تسانگ کره‌ای و هم حرکات پیچیده‌ی دوربین حمید خضوعی ابیانه منجر به خلق سکانسی می‌شود که در سینمای ایران بی‌نظیر است. نمونه‌ی دیگر سکانس حمله‌ی شیاطین به تسخیرکنندگان اورشلیم و بعد اهدای خاتم سلیمانی از جانب خداوند و تسخیر اجنه به وسیله‌ی سلیمان است که باز هم تماشاگر را غرق لذت تجربه‌ای نو در سینمای ما می‌کند. جلوه‌های ویژه‌ی لئو لو بی‌نقص است و ماکت‌های عظیم "عبدالحمید قدیریان" برای بازآفرینی شهر اورشلیم و زبولون و اریحا و قصر سلیمان نه تنها از زرق و برق بیهوده و تصنعی بودن آثاری مثل یوسف پیامبر و مردان آنجلس رنج نمی‌برد، بلکه حس بدوی و کهنه‌ی لازم برای فضاسازی کار را به خوبی مهیا می‌کند. موسیقی "پانک چان" از آن جنس موسیقی‌های است که بیش از شنیده شدن حس صحنه‌ها را به مخاطب القا می‌کند و در حقیقت شنیده نمی‌شود اما اثر عمیقی برجا می‌گذارد. بر خلاف دیگر آثار تاریخی ما که با موسیقی حجیم ارکسترال و غلظت زیاد ـ به سبک موسیقی فیلم‌های تاریخی دهه‌ی پنجاه آمریکا ـ موسيقی همیشه از دل صحنه‌ها بیرون می‌زند و خود را به رخ می‌کشد. نقیصه‌ای که حتا مختارنامه هم دچارش است و در هر صحنه‌ای که دوربین به امام حسن (ع) نزدیک می‌شود موسیقی پرسوز آزاردهنده‌ای برای القای حس معنوی صحنه را پر می‌کند. موسیقی ملک سلیمان، هم در ابعاد حماسی و هم لحظات غم‌انگیز و معنوی در زیر متن اثر است و مستقل از سکانس‌ها موجودیت نمی‌یابد. این عناصر دست به دست هم می‌دهند تا یکی از مهم‌ترین بخش‌های ساخت آثار تاریخی شکل بگیرد؛ بازآفرینی حس و فضای تاریخی. مخاطب پیش از هر چیزی باید باور کند که در اورشلیم یا اریحای صدها قرن پیش نفس می‌کشد و کوچک‌ترین نقیصه‌ای در دکور، ابزار و ادوات صحنه، گریم، تروکاژهای کامپیوتری، بازی بازیگران و سیاهی‌لشگرها می‌تواند ارتباط مخاطب با جهان گذشته را قطع کند. ملک سلیمان تا حدودی زیادی در بخش‌های فنی موفق به بازآفرینی تاریخی می‌شود و این کاری است کارستان.
دوم. بازآفرینی تاریخی تنها در یک بعد از ابعاد تکنیکی فیلم محدود نمی‌شود. به عبارتی تکنیک فقط شامل موارد فنی و بهره‌گیری از ابزار تکنولوژیک نیست، بلکه مهم‌تر از این‌ها درام‌پردازی، شخصیت‌پردازی و بینش منحصر به فرد و زاویه‌ی نگاه اثر به واقعه‌ی تاریخی است که "لحن تاریخی" کار را بازآفرینی می‌کند. درآوردن "لحن" کاری است به مراتب دشوارتر از خلق جلوه‌های ویژه بصری. ملک سلیمان تلاش می‌کند با ریتم مناسب و خلق پی در پی حوادثی از جمله حمله‌ی شیاطین به شهرها، نبرد لشگریان سلیمان با اجنه، جادوی جادوگر پیر، تسخیر باد به وسیله‌ی سلیمان، اهدای خاتم سلیمانی از جانب خدا و ... مخاطب را در تمام لحظات با اثر همراه کند و با به کار گرفتن تکنیک‌های پیچیده تا حدودی موفق به این کار می‌شود. اما ماندگاری و رسوب فیلم در ذهن مخاطب به آسانی محقق نمی‌شود. داستان "ملک سلیمان" زمینه‌چینی درستی ندارد و هیچ‌گاه به سوالات بنیادینی که درام بر پایه‌ی آن بنا می‌شود پاسخ نمی‌دهد؛ چرا سلیمان علاوه بر نبوت به سلطنت رسیده؟ چرا او از خداوند درخواست مُلکی بی‌نظیر و برپایی بهشت آسمانی بر زمین را می‌کند؟ آیا ـ نعوذ بالله ـ این از جاه‌طلبی پیامبر خداست و بهشت درخواستی او مثل بهشت شداد است یا داستان چیز دیگری است؟ شیوه‌ی حکومت و گستره‌ی ملک و کیفیت پادشاهی او چگونه است؟ مشکل علمای یهود با آل داوود چیست و چرا آن‌ها در مقابل سلیمان با جادوگران و شیاطین هم‌داستان می‌شوند؟ با این زمینه‌چینی انجام نشده است که ناگهان داستان موضوع حمله‌ی شیاطین را مطرح می‌کند. این ایده مستقل از داستان سلیمان ایده‌ی خارق‌العاده‌ای است؛ جهان شیاطین و اجنه که پس از هبوط آدم از عالم انسان‌ها جدا شده بود، دوباره طی فعل انفعالاتی به دنیای آدم‌ها نزدیک شده و دست اجنه برای دخل و تصرف در عالم ماده باز شده. فاصله‌ی این دو دنیا لحظه به لحظه کم‌تر می‌شود و کار به حمله‌ی گسترده‌ی شیاطین به ملک سلیمان می‌کشد. این ایده‌ علاوه بر مضمون مذهبی، وجه اسطوره‌ای ـ حماسی دارد و عمیقاً یادآور شاهکارهای اسطوره‌ی جهان است. اما فیلم به جای آن‌که در قامت یک حماسه‌ی مذهبی بر پرده ظاهر ‌شود، فرم یک فیلم ماجراجویانه‌ی فانتزی را به خود می‌گیرد که در عصر باستان می‌گذرد و قهرمانش پادشاهی است که برای حفظ قلمرواش تلاش می‌کند و نه پیامبری که دغدغه‌اش رستگاری مردم است. دلیل این تغییر ماهیت نپرداختن به سوالات فوق و اتکای صرف به توانایی‌های تکنیکی است. به این ترتیب برای مخاطب فرقی نمی‌کند که قهرمان قصه سلیمان نبی باشد یا پادشاهی جنگجو. او با قهرمان هم‌ذات‌پنداری نمی‌کند هم‌چنان‌که ضد قهرمان یعنی شیطان در قامت هماوردی قَدر ظاهر نمی‌شود. روش مقابله‌ی سلیمان با شیاطین، کشتن و به بند کشیدن جن‌زدگان و القای توبه به آن‌هاست. به همین سادگی دشمن از میدان به درمی‌شود و تاخت و تازهای سلیمان و و سپاه اندکش همراه با موسیقی حماسی و تصاویر چشم‌گیر درگیری کوچک و محلی داستان را تبدیل به نبرد آخرالزمانی انسان و شیطان و خیر و شر نمی‌کند. چراکه اندیشه‌ای که باید در پس این جنگ باشد در حد کار خوب بکنید و از بدی‌ها بپرهیزید تا در امان باشید ، است و اثری از حقه‌ها و دسایس پیچیده‌ی شیطان در پشت پرده دیده نمی‌شود. ریتم تدوینی فیلم خوب است، اما ضرباهنگ داستان مخدوش است. ما فقط سلیمان را می‌بینیم که سوار بر اسب از این‌ طرف ملک به آن طرف می‌رود و معلوم نیست چرا شیاطین تا پیش از رسیدن سلیمان کار مردمان شهر را تمام نمی‌کنند. بماند که چرایی حمله‌ی شیاطین در هاله‌ای از ابهام است و توجیه ساده‌ای مثل این‌که بدی بین مردم زیاد شده، دلیل قانع‌کننده‌ای برای تصرف عالم ماده به وسیله‌ی اجنه نیست. مهم‌ترین مضمون فیلم‌هایی با دغدغه‌های دینی رستگاری انسان است، مسئله‌ای که در میان جلوه‌های ویژه‌ی فیلم مغفول می‌ماند و اشاره‌ای به عصر ظهور آخرین حجت خداوند و حکومت صالحان بر زمین کمکی به بازیافت این مضمون نمی‌کند.
به هر حال دیدن "ملک سلیمان" که صحنه‌های بی‌نظیری با تروکاژهای بی‌نقص خلق کرده و اولین تجربه‌ی ساخت جلوه‌های صوتی و بصری با این سطح کیفی در ایران است، تجربه‌ی مغتنم و ارزشمندی است که دیدنش جز روی پرده‌ی سینما محقق نمی‌شود.
رضا فروتن


Link: http://www.sourehcinema.ir/articleview.php?cat=28&id=113583

6 Comments نـظــر:

Unknown said...

خیلی خوب و منسفانه بود اما چند نکته رو خدمتتون میگم
1.این اولین قسمت از 3 گانه ملک سلیمان بود پس پس انتظار نداشته باشید همه سوال ها رو تو این قسمت بگیرید.
2.پادشاه سلیمان در این فیلم یک نبی هست به چند دلیل: اوایل فیلم همه چیز به ظاهر خوبه محصول از همیشه بیشتره و همه خوش و خرم هستن و مخالفین در پستو ها توان کاری را ندارند، این اوج اقتدار یک پادشاه هست اما سلیمان با دیدن 2 صحنه که جای صحبت زیادی داره متوجه برنامه خدا میشه و با تمام توان سعی میکنه این برنامه رو پیاده کنه و تمام قصه از این جا شروع میشه هیچ پادشاهی دست به این کار نمیزنه که خودش رو با دشمنانش و اجنه در گیر کنه و دنبال برنامه خدا باشه.
نکته دیگه این هست که تمام رفتار پادشاه سلیمان پیامبر گونه است، تقوا ایمان احترام به کوچک و بزرگ و ... و از همه مهم تر اعتمادش به خدا مثلا در صحنه تسخیر باد وقتی خدا باد رو میده بدون شک و تردید از اون استفاده میکنه و قبلش نمیاد اون رو امتحان کنه مثلا چوبی یا چیزی رو باهاش جابجا کنه این حد از اعتماد فقط از یک نبی برمیآد. از مناجات های فوق العاده سلیمان چیزی نگفتم چون کاملا مشخص هست.
ادامه دارد. آرش

Unknown said...

ادامه
3.قهرمان و ضد قهرمان فیلم:
فیلم با خوندن آیاتی از قران شروع میشه که ماجرای سجده نکردن شیطان رو یاد آور میشه پس قصه پردازی فیلم برای ایجاد ضد قهرمان از همون اول فیلم شروع میشه، داستان به 2 سوار کاری که وارد غار اون ساحر میشه ادامه پیدا میکنه جالب توی هیچ جای فیلم به اندازه این غار از شمایل و تماثیل و نمود و نماد استفاده نشده(بیشتر نماد ها مربوط به کابالا ها و فراماسونر هاست) تصویر سازی فیلم به شدت القا کننده این موضوع هست که در این غار مدتهاس دارن دسیسه میچینن و در آخر سعی ساحر برای ارتباط با شیطان که کاملا جبهه رو مشخص میکنه و کار فوق العاده فیلم نامه نویس که از دیالوگ زده و با زبان تصویر صحبت میکنه با نشون دادن اون دو کاهن از همون اول میگه >دست شیطان و ساحر و کاهن تو یک کاسه است<
ما نباید دنبال این باشیم که چرا کاهن سراغ ساحر رفت چون اونها از همون اول با هم بودن فقط با جلو رفتن فیلم و بحرانی شدن قصه اونها وحدتشون رو نشون میدن.ضد قهرمان این فیلم تا همون لحظات آخر فکر میکنه داره جریان به نفع اون پیش میره و همه چیز طبق برنامه های اون هست(از دیالوگ های فیلم کاملا مشخصه اونجایی که ساحر میگه اومدن شیاطین به نفع ماست....) ولی توی یه بازی پیچیده دقیقا داره برنامه خدا پیش میره دقیقا مثل آخرالزمان که شیاطین فکر میکنن موفق شدن و کار جبهه حق تمومه ولی اونها دارن درون برنامه خدا به سمت نابود شدن میرن...
اگر شما آیات مربوط به سلیمان رو نگاه کنید ایشون فقط میگه خدایا به من ملکی بده که به هیچ کسی نداده باشی توی فیلم با زیرکی یکی از رموز قرآن رو باز میکنه >ملک سلیمان و حوادثقبل از اون ماکتی از ملک مهدی و حوادث قبل از اون هست< قهرمان فیلم کار عظیمش این هست که جرعت میکنه و وارد همچین داستانی میشه
ادامه دارد. آرش

Unknown said...
This comment has been removed by the author.
Unknown said...

ادامه:
4.نبرد قهرمان و ضد قهرمان:
در این قسمت با شما موافقم میتونست حجم درگیری ها و کیفیتش خیلی بیشتر و بهتر از این باشه ولی چند نکته خدمتتون عرض میکنم:
با بررسی در قران یک راه کار مشخص برای بیرون اومدن از فتنه گفته شده تقوا و اطاعت از رسول این سلاح ماست، تنها سلاح ما.
تنها برنامه ای از خدا که ثابته اینه که هیچ برنامه ای ثابت نیست به همین دلیل هم هست که خدا یه راه کار به بندگانش میده اونم حرف شنوی از ولی خداست...
در فیلم ای موضوع به خوبی تصویر شده یاران سلیمان هیچ سوالی نمی پرسند کمترین اعتراضی نمیکنند و با نگاه سلیمان خواست اون رو میفهمند، یکی از شاهکار های فیلم نامه این هست که به خوبی این رو نشون میده هرچی تربیت بالاتر باشه هماهنگی بیشتره مثلا در صحنه ترک اورشلیم، سلیمان کامل به شای توضیح میده که باید چیکار کنه و به آبشالون یه اشاراتی میکنه ولی وقتی به عاصف میرسه فقط خیلی عمیق به چشم های اون نگاه میکنه چون میدونه که اون مطلب رو گرفته... و یا شای که تنها کسی هست که از یاوران سلیمان تردید میکنه پس مورد حمله دشمن قرار میگره و جن زده میشه و به سمت سلیمان حمله میکنه ولی وقتی درس داستان رو میگیره به سرعت خودش رو هماهنگ میکنه و میشه یکی از همراهان اصلی سلیمان...
البته داخل جامعه و مردم عادی این کار رو نکرده و اصلا نگفته چرا بعضی جن زده میشن و چرا بعضی سالم میمونن...به چند دلیل کار خوبی کرده که داخل این موضوع نشده چون اگر ریز میشد تو قضیه وقتی در آخرالزمان که فتنه ها شروع میشه همه ترس این رو دارند که اونها هم ویروسی بشن و اصل قضیه که حرف شنوی هست کم رنگ میشد البته منم فکر میکنم اگه یکم وارد میشد بد نبود.
دوستان علت مادی شدن شیاطین به هیچ عنوان این نیست که چون مردم گناه کردن پس اونها میتونن وارد دنیای ما بشن چون اگر اینطور بود اونها باید دائم اینور بودن، فیلم کاملا این موضوع رو توضیح میده، میگه چون داره بهشتی برپا میشه پس باید بدی و بدان از بین برند این ماجرا خیلی عظیم تر و پیچیده تر از اونه که بخوایم به گناه مردم ربطش بدیم، فیلم این رو خیلی قشنگ پرداخت کرده و علت حوادس قبل از ظهور رو برامون روشن میکنه و راه نجات رو بهمون نشون میده.
جالبه یکی از حوادث قبل از ظهور مادی شدن یاجوج و موجوج هست که تو قران اومده که اینها دو طایفه از اجنه هستند انقدر شرایط سخت میشه که کفار هم میگن خدایا کسی رو بفرست تا ازش تبعیت کنیم... این فیلم از همین الان راه رو برای ما روشن میکنه پس یک کار فوق العاده ارزش مندی هست.
موفق باشید. آرش

Anonymous said...

مرحبا به آرش
تنها برنامه ای از خدا که ثابته اینه که هیچ برنامه ای ثابت نیست به همین دلیل هم هست که خدا یه راه کار به بندگانش میده اونم حرف شنوی از ولی خداست

ميلاد said...

وقتي سايت سوره سينما كه وابسته به حوزه هنري هست اينجور فيلمي رو كه پخش كنندش محصوب مي شه مي كوبه ديگه از بقيه چه انتظاري مي شه داشت

مشكل منتقدين اينه كه فكر مي كنن كاركتر اصلي فيلم سليمانه نخير اين خداست كه اين حوادث و به وجود آورده تا نمونه اي براي بشريت باشه

Post a Comment